جدول جو
جدول جو

معنی نه چیز - جستجوی لغت در جدول جو

نه چیز
(نَ)
مقابل چیز. (یادداشت مؤلف). لاشی ٔ. عدم. ناچیز:
همان کز نه چیز آفریده ست چیز
ز چیز ار کند چیز نشگفت نیز.
اسدی
لغت نامه دهخدا
نه چیز
ناچیز غیرشی: (گوئیم که آفریدگار نه چیزست و نه نچیز)
تصویری از نه چیز
تصویر نه چیز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
اندک، کم، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
غذایی که از گوشت، ماست، زعفران، تخم مرغ، ادویه و امثال آنکه بین لایه های پلو قرار می دهند، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بی چیز
تصویر بی چیز
بینوا، مفلس، تهیدست
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
زود. بزودی:
من این لشکرم را یکایک نه دیر
کنم یکسر از گنج و دینار سیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
شعبه ای است از موسیقی. (رشیدی) (برهان قاطع). نام شعبه ای است از پردۀ صفاهان. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
مرکب از ’چه’ حرف استفهام + ’چیز’، کدام چیز. ای شی ٔ: مهیم، چه چیز حادث شد ترا. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
فقیر، مسکین، گدا، درویش، مفلس:
اگر نیستت چیز لختی بورز
که بی چیز کس را ندارند ارز،
فردوسی،
در این شهر بی چیز خرم نهاد
یکی مرد بد نام او هفتواد،
فردوسی،
ترک عمل بگفتم و ایمن شدم ز عزلت
بی چیز را نباشد اندیشه از حرامی،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
ماهیت. اصل و کنه هر چیز: چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و تصدیق کردن به وی. (ابن سینا دانشنامه علائی ص 4)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان برد بره بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 8هزارگزی شمال اشترنیان دارای 381 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 55هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سکنۀ آن 155 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ / خِ)
نخیر. نه. خیر. لا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
قصبۀ مرکز بخش نی ریز از شهرستان فسا ویکی از قصبات قدیمی فارس است. مسجد جامع نیریز در 362 ه. ق. بنا گردیده و در 560 ه. ق. تعمیر و طاق بزرگ مسجد در زمان سلاطین صفوی بنا شده. این قصبه در 108هزارگزی شمال شرقی فسا و 288هزارگزی شرق شیراز واقع و از لحاظ موقعیت دارای اهمیت خاصی است. مختصات جغرافیایی آن عبارتند از: طول 54 درجه و 20 دقیقه از گرینویچ، عرض 29 درجه و 20 دقیقه و ارتفاع از سطح دریا 1587 گز. هوای قصبه معتدل بالنسبه گرم و آب مشروب آن از قنات و چاه است. شغل اهالی تجارت و کسب و باغبانی و صنعت دستی قالی بافی است. سکنۀ نیریز بالغ بر 15391 نفر می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نخچیز
تصویر نخچیز
نوردیده، پیچیده، در هم گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
بی مقدار، پست و ناقابل، فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی چیز
تصویر بی چیز
گدا، مسکین، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
پلویی که در میان آن قطعات بزرگ گوشت نهاده و پخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نه یک
تصویر نه یک
یک نهم تسع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
بی ارزش، بی بها، ناکس، فرومایه
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
مختصر
فرهنگ واژه فارسی سره
آس وپاس، بی نوا، تنگ دست، تهی دست، درویش، فقیر، محتاج، مفلس، مفلوک، ندار، یک لاقبا
متضاد: توانگر، چیزدار، دولتمند، غنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
Measly, Negligibly, Paltry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
insignifiant, de manière négligeable, dérisoire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از انواع بافتنی در کارگاه سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی
چین سوم پنبه و دیگر محصولات کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین مورد سکونت و زندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
insignificante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
insignificante, insignificativamente, mezquino
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
drobny, nieistotnie, nieistotny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
ничтожный , незначительно , ничтожный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
незначний , незначно , незначний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
onbeduidend, verwaarloosbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناچیز
تصویر ناچیز
winzig, vernachlässigbar, geringfügig
دیکشنری فارسی به آلمانی